طنابی که با آن آقای سلیمی را به صندلی بسته بودند، در خوابم طناب بود؛ اما در بیداری ددست شبیه مار می شد؛ ازهمان مارهای خال دار دراز و کلفت . مارها توی بیداری ام، یرهای شان را می کردند لای پیراهن آقای سلیمی. توی خوابم، مارها فس فس می کردند و در بیداری ام آقای سلیمی فریاد می زد. می دانستم که فریاد گوش خراش او، از درد نیش آن مارهاست که سر های بطرگ و سیاهی داشتند.
مبلغ واقعی 6,000 تومان 20% تخفیف مبلغ قابل پرداخت 4,800 تومان